• وبلاگ : بـيّـنــــــــات
  • يادداشت : شاعران وارث آب وخــرد و روشني اند !
  • نظرات : 3 خصوصي ، 10 عمومي
  • تسبیح دیجیتال

    نام:
    ايميل:
    سايت:
       
    متن پيام :
    حداکثر 2000 حرف
    كد امنيتي:
      
      
     
    + امامي 

    از اقبال خوب شما بود يا شانس بد من كه جوابيه ي من براتون ناقص ارسال شد و قبل ازاينكه كاملش كنم پاسخ شما رسيد!حيف ديدم بيانات قبليتون بي پاسخ بمونه!

    اول ادامه ي كامنت قبليم:

    اما...

    1_اينكه چرا از رهبرم و يا به قول يه بنده خدايي «رهبرم...مرجعم...مقتدام»مي نويسم!

    در مورد رهبري و جايگاه ولايت فقيه تو اين چند وقت كامنت زياد رد و بدل كرديم و به نظرم كافي به نظر مي رسه!

    مجبورم ميكنيد كه به قول خودتون بگم:موسي به دين خود عيسي به دين خود!

    فقط به اين نكته بسنده ميكنم:

    هر كسي كه دست به قلم ميشه بر اساس مباني فكري و عقيدتي خودش مي نويسه و اين فكر نميكنم خلاف آزادي انديشه باشه كه با طعنه بخواهيد از بنده انتقاد كنيد.

    من خط فكريم رو از رهبرم ميگيرم و بر اساس منويات ايشون فعاليت ميكنم.

    به نظر شما اين چيزي بدي يه!!؟

    اين هم طبيعي يه كه بنده بجاي يه مشت حرفاي بي پايه و اساس و تو خالي و احيانا ضعيف ، جهت گيري افكارم رو در قالب نوشته هام به نثر بكشم و داخل همين نوشته ها به منبع تغذيه فكري و عقدتي خودم هم اشاره كنم...اين مثل اون مي مونه كه شما طرفدار مهندس موسوي باشيد و بيانيه هاي ايشون رو تو وبلاگ تون بنويسيد.به نظر من اين في نفسه نميتونه كار بدي باشه!

    اما يه توصيه برادرانه و يا ساده تر بگم يه احساس خطر:

    كمتر از يه سال قبل كه به قول شما دزدكي!! به پروفايل تون سر ميزدم تو آلبوم تصاويرتون به غير از عكس هاي شخصي خودتون فقط عكس رهبري ديده ميشد كه خود گوياي اين واقعيت بود كه صاحب پروفايل شخصي معتقد به مباني نظام و رهبري است،اما برادر فكر نميكنيد تو كمتر از يه سال اين تغيير مباني فكري و عقيدتي آشكار ، خداي ناكرده جز نشان دهنده تزلزل شخصيتي و روحي و عقيدتي شما معني و مفهوم ديگه اي نميتونه داشته باشه!؟

    اگه فكر ميكنيد اين پست رو خيلي با دقت خونده ايد بايد به پست ما قبلش كه مرتبط با اين پست هست هم سر زده باشيد و طبيعتا متني كه از نهج البلاغه آوردم رو مطالعه كرده باشيد:

    قلب هايي پس از استواري مي لغزند و مرداني پس از درستي و سلامت گمراه مي شوند و افکار وانديشه ها به هنگام هجوم اين فتنه ها پراکنده و عقايد پس از آشکار شدن شان به شک و ترديد دچار مي گردد.

    اين توصيه برادرانه رو از من قبول كنيد كه همه مون بايد يه حبل المتين حقيقي تو اين فتنه هاي آخرالزمان پيدا كنيم تا روز فرج از روي همين جهل و عناد خداي ناكرده روي ولي راستين حق شمشير نكشيم!ان شاءا...

    خواهش ميكنم دوباره با موارد جزئي دنبال پاسخ گفتن نباشيد،مواردي از قبيل عملكرد دولت،انتخابات و نميدانم خط فقر و فساد و ...من رو مباني بحث كردم و داشتن خط عقيدتي و استواري بر اين مباني و دوست دارم شما هم در مورد مباني فكري و عقيدتي خودتون و اين تغيير جهت آشكاري كه بهش اشاره كردم جواب بديد نه موارد حاشيه اي و كليشه اي كه باعث منحرف شدن بحث (هم پست و هم كامنت ها)ميشه.

    اين سني كه من و شما قرار داريم مرحله تثبيت عقايده هر كس خط فكري و ايدئولوي خودشو پيدا كرده و پايه هاشو تو اين سن مستحكم تر ميكنه،خوب نيست اين پايه ها متزلزل باشه و سعادت دنيوي و اخروي رو تضمين نكنه

    +اما در مورد پي نوشت ها كاملا با شما موافقم و بخاطر اينكه دفعات بعد بقيه رو گيج نكنم!كلمه اختصاصي رو هم به پ ن شخصي اضافه ميكنم كه وقت بقيه رو بابت خوندن اونا نگيرم.!

    ...اما درسته وبلاگ عمومي يه اما طبيعت پ ن ها تو وبلاگ همينه كه چيزهايي نوشته بشه كه به متن اصلي ربطي نداره

    از اونجايي هم كه وبلاگ من به جز عده معدودي از آشنا ها پيگيري نميشه و خودم هم وقت شو ندارم كه مشتري براي نوشته هام جذب كنم!بخاطر اون در حد يه وبلاگ شخصي يه حقيقي!باقي مونده و به نظر من پ ن هاي آنچناني هم نميتونه موردي داشته باشه

    هر چند كه شبيه به همان نوشته ها و البته صريح تر و صد البته خصوصي تر شان در يه جاي ديگه از اين دنياي بزرگ مجازي نوشته ميشه اما اينجا نوشتنش بخاطر همون خاطره باز بودن خودم هنوز ادامه داره!!!

    باور كنيد نوشته هاتون حداقل باعث دلخوري من يكي كه نشده به غير از همون احساس خطري كه منو وادار كرد اين جوابيه رو بنويسم.اميدوارم شما هم از جواب هاي من دلخور نشده باشيد!

    بازم ممنون كه سر زديد

    يا علي