سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بـیّـنــــــــات

پست قبلی ام از تعهد نوشتم! از احساس تکلیف در روزگار فتنه!

این هم میدانیم که این احساس تکلیف مختص قشر خاصی نیست

همچنانکه کارزار جنگ ، بازاری و کارمند و پیر و جوان نمیشناسد!

اما این وسط انجام این تکلیف از سوی عده ای به شکل بارزتری نمود پیدا میکند!مانند کار امثال چمران ها که اصلا به پرستیژش با آن همه مدرک و عنوان علمی نمیخورد که بیاید و اسلحه دستش بگیرد و بجنگد! آنهم زمانی در لبنان و زمانی دیگر در خوزستان

شاعران هم جزء همین دسته خاص اند!

در روزهای جنگ نرم این «زمان آگاهی» در بسیاری از شاعران دیده می شود که با ذوق هنری خود ادای تکلیف میکنند!

با اینکه هیچ استعدادی در شعر گفتن ندارم اما علاقه ام به شعر خوانی از شعر سرایی کمتر نیست!

به وبلاگ های شاعران معاصر هم زیاد سر میزنم.این وسط علاقه زیادی به سروده های شاعران انقلابی دارم.من جمله استاد علیرضا قزوه

امشب که سری به«عشق علیه السلام»زده بودم شعر جالبی که خود استاد از یک شاعر متعهد شیرازی آورده بود توجه ام را به خود جلب کرد:

 

از حلقه­هایمان به­ در افتاد رازها *** با قیل وقال بی­ثمر عشقبازها 

دوشید فتنه­ای شتران دو ساله را *** بر دوششان نهاد به بازی جهازها

شوخی شده­ست و عشوه نماز شیوخ شهر *** رحمت به بی­نمازی ما بی­نمازها

خیل پیاده­ایم، کجا بازگو کنیم؟ *** رنجی که برده­ایم ز شطرنج­بازها

 ماییم و زخم خنجر و دست برادران *** ماییم و میزبانی این ترکتازها  

در پیش چشم کوخ نشینان غریب نیست *** از کاه، کوه ساختنِ کاخ­سازها 

قرآن به نیزه رفت... خدایا مخواه باز *** بر نیزه­ها طلوع سر سرفرازها

در گنبد کبود زمان ما کبوتران *** بستیم چشم و بسته نشد چشمِ بازها

ما را چه غم ز هرزه گیاهی که سبز شد *** بر خاکمان مباد هجوم گرازها

                                                                           محمد مهدی سیار

 

دوباره یاد حرف های رهبری می افتم!

 

«  یک انسان هنری و فرهنگی وظیفه سنگین و خطیر بازگویی حقیقت و "تبیین و تبلیغ " را برعهده دارد و باید برای درک حقیقت تلاش و مجاهدت کند،چرا که در حوادث فتنه گون، شناخت عرصه و اطراف آن و تشخیص "مهاجم و مدافع " و "دوست و دشمن " دشوار است.

...اهل فرهنگ و ادب گوشه ای از حرکت عظیم و مستمر انقلاب اسلامی هستند که باید آنچه را به عنوان حقیقت می فهمند با فصاحت و بلاغت، بیان کنند،چرا که با شیوه سیاستمداران نمی توان در عالم فرهنگ حرکت کرد بلکه باید با تبیین و رساندن حقایق، گره گشایی کرد.  

...وقتی انسان، تجهیز، صف آرایی، دهانهای با حقد و غضب گشوده شده و دندانهای با غیظ فشرده شده علیه انقلاب، امام خمینی و آرمانهای نظام اسلامی را می بیند وجود این جنگ نرم را باور می کند

 هرچند ممکن است عده‌ای اینها را نبینند.

 ...در این جنگ نرم وظیفه مجموعه فرهنگی این است که هنر را تمام عیار و با قالبی مناسب به میدان آورد تا اثرگذار شود.»

و خود استاد علیرضا قزوه نمونه این هنرمند خلاق است که از نخستین روزهای این فتنه دست به کار شد و همچنان با اشعارش اثرگذاری میکند!

 

تمام تیمچه ها پر شد از نقاب فروش*** زمانه ای ست که حلاج شد طناب فروش

شهیدتر ز شهیدان بی کفن ، شاعر*** غریب تر ز نویسنده ها، کتاب فروش

الا شما که به ییلاق خورد و خواب شدید *** هماره اجر شما باد با کباب فروش

حراج عشق ببین در دکان سمساران *** قمار عقل نگر در سرای قاب فروش

خروس ها همه چون مرغ کرچ خوابیدند *** حکیمکان زمان اند قرص خواب فروش

نمانده  حجب و حیایی،  همین مان کم بود *** همین که فاحشه ی شهر شد حجاب فروش

مده زمام دل خود به دست پیر هوی*** مرو به کوی هوس پیشه ی خراب فروش

پی کدام عقوبت گناهکار شدی *** سیاه نامه تر از واعظ ثواب فروش

دریغ نغمه ی آرامشی به ما نرسید *** که مطربان همه تلخ اند و اضطراب فروش

من از قبیله ی عباس های تشنه لبم ***  تو از تبار همین گزمگان آب فروش

بگو بلند شود موج غیرت دریا *** چنان که باز شود مشت هر حباب فروش

زمانه ای ست که گل پوست می کنند اینجا *** خوشا به ذوق تماشاگر گلاب فروش

سلام بر همه الا  به ؟ قلب مغلوبان *** سلام بر همه إلا به انقلاب فروش

شما که خون دل خلق را پیاله شدید *** شرور شهر شمایید یا شراب فروش؟

                     مهرماه 1388 - دهلی نو

 

خودم تخصصی در هیچ یک از شاخه های شعر ندارم که بخواهم شعرهایی را که گاهأ از وبلاگ ها کپی پست میکنم را نقد کنم،اما دوست دارم این لذتی را که از خواندن این شعر ها به من دست می دهد با مخاطبم تقسیم کنم!مخصوصا شعر شاعری که خودش به روز باشد!این لذت را دوبرابر می کند.

...

کماکان در حیرتم از احساس تکلیف عده ای که می توانند ادای این تکلیف را به دوش دیگری بیندازند !

پ ن:

تولد حضرت معصومه (س) اومد و رفت!...امثال هم شبش عیدی گرفتم هم روزش!انگار هنوز بی بی دوست دارد گاه و بیگاه شرمنده ام کند...قراره به این زودی ها برای موضوع مهمی دست به دامنشان شوم!

...بی بی ،امیدوار شدم!!

پ ن 2:

دیگر مثل سابق نیست که بخواهم از شما بنویسم!این روزها دیگر واژه کم می آورم!

از سکوت هایم که خوانده ای چه میخواهم بگویم...سه نقطه های سابق به سکوت تبدیل شده اند!گفته بودم توانایی عجیبی در انتقال منظورم با سکوت دارم...هنوز حقیرم پیش شما.حقارت ام را خوب میخوانی این روزها...

یاد امروز ظهر می افتم: تواصئوا بالحق و تواصئوا بالصبر !

پ ن 3:

و او خواهد آمد و جمعه های بی رونقی بازارشان کساد خواهد شد!دیگر غروب جمعه ها دلتنگی معنا نخواهد داشت...

هیچ کس بی آنکه سعی کند به زیارت آفتاب نخواهد رفت!

و هنوز به دنبال عزتی که دست اوست!

یاعلی


نوشته شده در جمعه 88/8/1ساعت 12:34 صبح توسط دل سپرده نظرات ( ) | |