سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بـیّـنــــــــات

«...فتنه ای سر بر آورد که سخت لرزاننده و کوبنده و نابودکننده است. قلب هایی پس از استواری می لغزند و مردانی پس از درستی و سلامت گمراه می شوند و افکار واندیشه ها به هنگام هجوم این فتنه ها پراکنده و عقاید پس از آشکار شدن شان به شک و تردید دچار می گردد. آن کس که به مقابله با فتنه ها برخیزد کمرش را می شکند و کسی که در فرو نشاندن آن تلاش می کند، او را در هم می کوبد.
... فتنه ها نشانه های دین را خراب و یقین ها را از بین می برد...

فتنه ها چنان ویرانگرند که تندرست ها بیمار و مسکن گزیدگان کوچ می کنند.

در آن میان کشته ای است که خونش به رایگان ریخته شده و افراد ترسویی که طالب امانند با سوگندها آنان را فریب می دهند و با تظاهر به ایمان آنان را گمراه می کنند

 «... پس سعی کنید که شما پرچم فتنه ها و نشانه های بدعت ها نباشید

و آنچه را که پیوند امت اسلامی بدان استوار و پایه های امت بر آن پایدار است بر خود لازم شمارید و بر خط ستمدیده وارد شدید نه ستمگر و از گرفتار شدن به دام های شیطان و قرار گرفتن در وادی دشمن ها بپرهیزید و لقمه های حرام به شکم خود راه ندهید. شما برابر دیدگان خداوندی قرار دارید که گناهان را حرام کرد و راه اطاعت و بندگی را آسان فرمود.»

  -: خطبه 151نهج البلاغه :-

(میدانم خواندن این همه مطلب در ظرفیت یک وبلاگ نمی گنجد

با اینکه بهترین تفریح ام خواندن مقالات طولانی اما به درد بخور مجلات و نشریات است و خواه یا ناخواه خودم هم به نوشتن های طولانی عادت کرده ام اما قبول دارم که همه نه چنین علاقه ای دارند و نه وقتی برای خواندن مطالب طولانی!

ولی مطالبی هستند که هرچقدر سعی میکنی تا قسمتی از آن را قیچی کنی تا مطلب طولانی نشود باز نمیتوانی

قرار نیست همیشه تراوشات ذهنی خودمان را در قالب نوشته آنهم در چند سطر به خورد مخاطب بدهیم!

وبلاگ رسانه ایست جهت تبیین و روشنگری و اگر مطلبی به درد خودمان خورد باید در اختیار بقیه نیز بگذاریم تا از آن استفاده کنند.

مطالب بالا از نهج البلاغه هم مصداق همین ادعا است!مطلب انقدر پرمحتواست که هر کاری کردم نتوانستم کمی خلاصه تر کنم)

...

چند وقتی است مدام این سوال را از خودم می پرسم که در این روزهای حساس انقلاب و نظام که تمیز حق از باطل خیلی سخت شده است چه کاری در جهت روشنگری ذهن خود و دیگران کرده ام؟

در این ایام فتنه که حتی برای خواص نیز تشخیص حق از باطل دشوار شده،من برای فکر و اندیشه و باورهای خودم چه کار کرده ام؟

چه کاری برای در امان ماندن خودم،خانواده ام و نزدیکانم انجام داده ام؟!

بعضی وقت ها می ترسم خدا آن دنیا یقه ام را بگیرد و قاطی همان بهانه جویان صدر اسلامی کند که در هر جهادی که پیش می آمد چیزی را بهانه میکردند و از جهاد فرار میکردند!

بودند و هستند کسانی که بودن بقیه را نوعی سلب مسئولیت از دوش خود می پندارند و عرصه را خالی میکنند!

اگر امروز من نوعی،حداقل دست خواهر و برادر و زن و بچه خودم را نگیرم و با داشته های فکری و عقیدتی خودم مسائل را برای آنها تبیین نکنم فردا روزی اگر اوضاع پیچیده تر از این باشد چه گلی به سر خودم خواهم زد!؟

احساس میکنم خیلی کم کارم!

برای همه چیز وقت میگذارم اما اینحور مسائل برایم نه تنها درجه دو که درجه دهم هم به حساب نمی آید!

 ... اگر امروز من و شما جلوی قضیه را نگیریم، ممکن است پنجاه سال دیگر، ده سال دیگر یا پنج سال دیگر، جامعه اسلامی ما کارش به جایی برسد که در زمان امام حسین (ع) رسیده بود.

مگر این که چشمان تیزی تا اعماق را ببیند، نگهبان امنیتی راه را نشان دهد؛ مردم صاحب فکری کار را هدایت کنند و اراده های محکمی پشتوانه این حرکت باشند.

آن وقت ، البته خاکریز محکم و دژ مستحکمی خواهد بود که کسی نخواهد توانست در آن نفوذ کند و الا اگر رها کردیم، باز همان وضعیت پیش می آید. آن وقت، این خون ها، همه هدر خواهد رفت.»

...دوران لغزش خواص طرفدار حق، حدوداً هفت، هشت سال پس از رحلت پیغمبر شروع شد. به مسئله خلافت، اصلاً کار ندارم. مسئله خلافت، جدا از جریان خطرناکی است که می خواهم به آن بپردازم. قضایا ، کمتر از یک دهه پس از رحلت پیغمبر شروع شد.

ابتدا سابقه داران اسلام ( اعم از صحابه و یاران و کسانی که در جنگ های زمان پیامبر شرکت کرده بودند.) از امتیازات برخوردار شدند، که بهره مندی مالی بیشتری از بیت المال ، یکی از آن امتیازات بود. چنین عنوان شده بود که تساوی آنها با سایرین درست نیست و نمی توان آنها را با دیگران یکسان دانست! این خشت اول بود.

حرکت های منجر به انحراف، این گونه از نقطه کمی آغاز می شود و سپس هر قدمی، قدم بعدی را سرعت می بخشد. انحرافات، از همین نقطه شروع شد، تا به اواسط دوران عثمان رسید.

در دوران خلیفه سوم، وضعیت به گونه ای شد که برجستگان صحابه پیغمبر، جزو بزرگترین سرمایه داران زمان خود محسوب می شدند! توجه می کنید! یعنی همین صحابه عالی مقام که اسم هایشان معروف است. طلحه، زیبر، سعدبن ابی وقاص و غیره.

این بزرگان که هر کدام یک کتاب قطور سابقه افتخارات در بدر و حنین و احد داشتند، در ردیف اول سرمایه داران اسلام قرار گرفتند. یکی از آنها وقتی مرد و طلاهای مانده از او را خواستند بین ورثه تقسیم کنند، ابتدا به صورت شمش در آوردند و سپس با تبر، بنای شکست و خرد کردن آنها را گذاشتند...»

*بیانات مقام معظم رهبری در جمع فرماندهان و پاسداران لشکر 27 محمدرسول الله (ص) سال 1375*

فتنه شاخ و دم ندارد...

«فتنه را به فضایی غبار آلود تشبیه می کنند که در آن فضای غبارآلود تشخیص ها با مشکل مواجه شده و افراد را به اشتباه می اندازد. هر گاه در جامعه ای شرایطی پدیدار گردد که در آن شرایط، تشخیص حق از باطل، درست از نادرست دشوار گردد، می توان گفت آن جامعه با فتنه مواجه شده است.»

-*-این روزها تلاش فتنه گران تردید افکنی بین خاص و عام است!-*-

فضای التهاب،دروغ،تهمت،بزرگنمایی و گاه سیاه نمایی و ...فضای جامعه را پر کرده است!تمام هم وغم دشمن به این است که نگذارد کسی اقدامی روشنگرانه انجام دهد تا فضا فضای تردید و ابهام و تفرقه باقی بماند.

احساس میکنم دیگر از عاشقانه نوشتن ها گذشته است

(((این روزها روزهای جنگ است!

 جنگ نرم!

و به قول رهبری دانشجویان و جوانان افسران جوان مبارزه با جنگ نرم هستند!)))

دیگر گذشت از اینکه بیاییم  و در وبلاگ ها از فیلم و سریال و آهنگ و ترافیک و تیپ و ... بنویسیم!!!

آنهایی که احساس وظیفه میکنند باید در حد خودشان روشنگری کنند،شاید فردا یقه مان دست خدا بیافتد که چرا  با دست و قلم و زبان و فکر و اندیشه از دین اش دفاع نکردیم!؟

فکر میکنید آن وقت عذری برای گفتن داریم!؟

و باز یاد حرف رهبری انقلاب می افتم که نخبگان خطر سقوط را در این فتنه ها گوشزد میکنند...

به خودم فکر میکنم و به جهل خودم...منی که نخبه نیستم !

«نخبگان سرجلسه امتحانند، امتحان عظیمی است.

در این امتحان، مردود شدن، رفوزه شدن، فقط این نیست که ما یکسال عقب بیفتیم، سقوط است.»

... 

أللهم انا نرغب الیک فی دولة کریمة

تعز بها الأسلام واهله و تذل بها النفاق وأهله

پ ن:چقدر این روزها از حب دنیا می ترسم!

فکر میکردم سعادت ابدی و خیر کثیری که امام صادق (ع) فرموده اند توفیق آموختن علم دین خداست!حالا که این توفیق را داده اند نمیدانم چرا...!

حب دنیا خیلی بد است خیلی ی ی

ایکاش می فهمیدم زندگی فرصت ابدی به آدم نمیدهد که به همه خواسته های قشنگش برسد!

پ ن 2:

 12مهر برایم دست کمی از 16مرداد نداره مثل چند تا روز دوست داشتنی دیگه خدا....

به امید عزیزترین روزی که پر پرواز بودن قطعی میشه...من که امیدوارم

همه عزت مال خداست ...بی برو برگرد!


نوشته شده در یکشنبه 88/7/12ساعت 8:48 عصر توسط دل سپرده نظرات ( ) | |