سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بـیّـنــــــــات

این روزا  تو یه گوشه هایی از دنیا روزای عشقه ، روز عشاق!

روزایی که دخترا و پسرای دلداده با یه شاخه گل و هدیه ای وفاداری و عشق ورزی خودشونو به رخ معشوقه شون میکشن

این یکی گوشه دنیا هم این شبا خبریه!

آخر ماه صفر برا مردم این گوشه مثل این چهل شب،شبای عشقه،

فرقش با اون یکی گوشه دنیا هم تو اینه که اونجا هر کس برا معشوقه خودش عشق ورزی میکنه اما اینجا همه دور یه معشوقه جمع میشن

اینجا این شبا عشق با همه وجود لمس میشه

این شبا اینجا چه غوغاییه!

تو همه عشقای دنیا  به خدا حسینُ عشقه

هیچ عاشورا و اربعینی کربلا نبودم اما همه مون این روزا می بینیم چه جوری مردم از گوشه گوشه دنیا خودشونو می رسونن به کربلا

اوجش سال اول بعد سقوط صدام بود سالی که شهید حکیم وارد عراق شدن و بعد سالها اربعین کربلا غوغایی بود

شنیدم منطقه ای نزدیک کربلا هست به اسم تویرج که مردم این منطقه عاشورا و اربعین با پای پیاده هروله کنان خودشون رو به کربلا می رسونن و ورودی حرم فریاد می زنن و میگن:

أبد والله ما ننسا حسینا 

والله تا ابد حسین رو فراموش نخواهیم کرد

وقتی دسته دسته مردمی رو می بینی که پیاده میان کربلا و با اینکه میدونن تا منزلگاه لیلی خطرها تو کمینه اما باز خودشونو می رسونن‏، عقل کم میاره از این همه عشق

من نمیدونم چه حلاوتی تو این عشق هست که هر کی گرفتارش میشه دیگه دل بریدن ازش غیرممکن میشه،حتی اگه پای جان وسط باشه

...

بعد عاشورا تنها چیزی که تجسمش سخت میشه حال و روز خانم زینبه تو این روزا و شبا ...

هر چقدر بخوای تصور کنی صبرشو  می بینی امکان نداره ، حتی بهش بگی؛زینب یعنی زینت پدر

صبر 25ساله علی ع کجا صبر این روزای زینبش  کجا!

ثواب این زیارت را کسی چون من نمی داند   طپش های دل زینب زیارت نامه می خواند

...

ستاره بود و شفق بود و فصل ماتم بود

بساط گریه برای دلم فراهم بود

کسی کنار حسینیه چاوشی میخواند

اگر درست بگویم صدای آدم بود

برای  عرض تبرک به ساحت گریه

فرشته منتظر دستمال اشکم بود

چگونه گریه نریزد نگاهمان وقتی

زمان خلقت مان اول محرم بود

دیگه کم کم داره این محرم و صفر هم تموم میشه

خوش به حال اونایی که تو این روزا حرمت پیرهن مشکی رو حفظ کردن

خوش به حال اونایی که این شبا برا آقاشون سنگ تموم گذاشتن

...

این مناسبت های مذهبی ما ترتیب قشنگی دارن.

اگه به  ترتیب ماه های سال نگاه کنیم می بینیم با محرم و صفر شروع میشه بعد ایام عید میلاد رسول الله و یه کم بعد فاطمیه چند وقت که میگذره رجب با لیله الرغائب و ایام البیضش و اعیادش بعد شعبان با جشن های پرشور وسط ماه و رمضونی که دیگه آخر قشنگیه و در کل سه ماه فصل عبادت رو با هم تشکیل میدن و آخر سر  هم ایام ذی الحجه و دهه اول و اعیاد ضحی و غدیرش

از دست دادن یکی از اینا یعنی بزرگترین مصیبت سال!!

به قول دوستی که میگفت مصیبت یعنی اینکه اینقد گناه پر و بال ات رو ببنده و اشکات خشک بشه که مجبور بشی شبای محرم روضه فاطمیه گوش بدی تا اشکت بالاخره جاری شه.(ربطش به اینه که تا چه حد بچه هیئتی باشی!!)

چند شب دیگه این سفره معنوی هم با شب شهادت امام مجتبی و  امام رضا بسته میشه

میگن امضای قبولی شب آخر دست امام رضاست

از بچگی هم از واعظ و روضه خون شنیدیم که:

تو بندگی چو گدایان به شرط مزد نکن   که خواجه خود روش بنده پروری داند

وحشتناکه! آخه مسئله اینجاست :امسال خیلی دست خالیم ...خالی تر از همیشه

اما باز دست به دامنم!

دریاب!

پ ن 1:شلمچه لازمم!

بالاخره دیروز از یه دوستی قول100درصد گرفتم که عید هر طور شده ردیف کنه تا برم!هر چند مطمئنم طلبیدن تو کاره و من کماکان بی نصیبم

پ ن 2:امروز داشتم میخوندم تو حادثه 29 بهمن 56تبریز که چند روز دیگه سالگرد این قیامه یه جوون رشید و با غیرت  آذری وقتی سرهنگ شهربانی مردم رو  تهدید میکرده تا متفرق بشن سینه سپر کرده بوده جلو همین سرهنگ و اونهم با تیر زده بود وسط قلبش ...

به کارش که فکر میکنم  و به حال و روز خودم یه نگاه میندازم می بینم خیلی فاصله کهکشانیه!

حتی با سرعت نور هم بخوای طی کنی رسیدن با این وضع  بعیده

... 


نوشته شده در یکشنبه 87/11/27ساعت 9:38 عصر توسط دل سپرده نظرات ( ) | |