سفارش تبلیغ
صبا ویژن
بـیّـنــــــــات

این روزها کم کم دارد آرامش به فضای جامعه برمیگردد.

از فضای ملتهب و ساختگی یه اولین روزهای بازگشایی دانشگاه ها هم کاسته شده است!

هر چند فضای غبارآلود فتنه همچنان باقیست!

برای عده ای که  تحت تاثیر جو احساسی یه تابستان یا رنگ عوض کردند و یا بر لجاجت خود با نظام افزودند،هنوز تشخیص حق از باطل دشوار است.

منظورم از حق و باطل دو سویه شوم ! «موسوی_احمدی نژاد»روزهای قبل و بعد انتخابات نیست،کما اینکه انقلاب هیچ وقت وابسته به شخص یا گروهی نبوده که شکست یا پیروزی عده ای خاص مسیرش را منحرف کند،بلکه منظور تقابل حامیان نظام اسلامی با مخالفان آن است.

چند روز قبل از راهپیمایی 13 آبان به یکی از دوستان دانشجویی که در ستاد تبلیغاتی دکتر محسن رضایی با هم آشنا شده بودیم پیامکی با موضوع شرکت در راهپیمایی فرستادم اما پاسخی دریافت کردم که برایم تازگی نداشت:

دعوت متقابل ایشان برای شرکت در تجمع حامیان جنبش سبز !

خیلی تعجب نکردم!

چون از این ریزش ها و رویش ها در این 5 ماه بعد انتخابات آنهم از هر دو طرف زیاد دیده بودم.

یاد سریال کیف انگلیسی افتادم و تغییر سیاستمدار جوان اما خام و تازه از فرنگ برگشته سریال که هر چند جو مدرنیته ی بلاد فرنگ تغییر در عقایدش ایجاد نکرده بود اما جو مشوش آن روزهای دهه 1320 خط مشی او را به یکباره تغییر داد.

به این فکر میکردم چطور ممکن است انسان غافل از هیاهو های عمدتا زودگذر سیاسی رنگ عوض کند و خودش،خودش را شتشوی مغزی بدهد!

...

روزهای بعد انتخابات پر بود از این ریزش ها و رویش ها که هم خواص را شامل میشد هم عوام را!

هر کدام به نوعی در اطراف مان با این نحو تغییرات مواجه بوده ایم!

رهبری انقلاب 27 آذر 78 در مورد ابعاد مختلف ریزش‌ها و رویش‌های انقلاب خطبه‌ای ایراد فرمودند که از خطبه های تاریخی و مهم ایشان محسوب می شود.

هرچند آنچنان که باید مفاهیم این خطابه ارزشمند آنگونه که پیداست مورد توجه خواص واقع نشده است!

این مطلب را امروز در سایت فردا نیوز دیدم که مدتی ست به بازخوانی‌  آراء و اندیشه‌های امام خمینی(ره) و رهبری انقلاب می پردازد.

این کار در نوع خود جالب و پسندیده است و می شود گفت همان عمل به رسالت تبیین ابعاد فتنه در روزهای جنگ نرم میباشد.

خلاصه شده این خطابه مهم را اینجا کپی پست کردم! تا شاید تکرار این

حرفا تلنگری برای خودمان باشد که چرا در شکل دهی به اندیشه ها و

باورهای خودمان کمتر به این خط دهی ها توجه میکنیم:

 

«««...من اصلاً نمى‌خواهم غصه‌ها و غم‌ها را مطرح کنم. بحمدالله غمگسار داریم. خداى متعال و اولیاى او، بهترین غمگسارند...

بعضى عناصرى که هیچ سودى در سلطه‌ى امریکا بر این کشور ندارند، از روى غفلت و اشتباه و ضعف‌ها و عقده‌ها، براى سلطه‌ى امریکا بر این کشور تلاش مى‌کنند

بعضی‌ها عقده‌اى دارند؛ بعضی‌ها کینه‌اى دارند؛ بعضی‌ها گله‌اى از کسى دارند؛

براى خاطر دستمالى، قیصریه را آتش مى‌زنند؛ به‌خاطر یک دشمنى و یک کینه‌ى شخصى و یک محرومیت از فلان مسؤولیت که مایل بوده به او بدهند و مثلاً نشده و به‌خاطر یک اشتباه در فهم، مى‌بینید که حرفى مى‌زنند، اقدامى مى‌کنند، موضعى مى‌گیرند و کارى مى‌کنند که به ضرر تمام مى‌شود و در خدمت دشمن قرار مى‌گیرند
...(رسانه های غربی)می خواهند افکار عمومى کشورهاى مخاطب خودشان را تحت تأثیر قرار دهند. بیخودى که نمى‌آیند از شخصى، از حرفى، از جریانى، این‌طور دفاع کنند.

 

 هر آدم عاقلى تا دید دشمن برایش کف مى‌زند، باید به فکر فرو برود و بگوید من چه غلطى کردم؛

من چه کار کردم که دشمن براى من کف مى‌زند؟!

باید به خود بیاید

 

 اگر گلزن مهاجم ما در میدان فوتبال، اشتباهاً به دروازه‌ى خودش گل بزند، چه کسى در آن میدان کف خواهد زد؟ طرفداران تیم مقابل و مخالف. حالا شما وقتى که مى‌بینى دشمن برایت کف مى‌زند، باید بفهمى که به دروازه‌ى خودى گل زده‌اى! ببین چرا زدى؟ ببین چرا کردى؟ ببین چه اشتباهى کرده‌اى؟ ببین مشکلت کجاست؟

 

بگرد مشکل خودت را پیدا کن و توبه کن
از همه‌ى کسانى‌که این خطاى بزرگ را در مقابل ملت ایران کردند میخواهم که در مقابل خدا و در مقابل اسلام توبه کنند.


مبادا خیال شود که این خطا در مقابل شخص این بنده‌ى حقیر است؛ نه. بنده که کسى نیستم؛ بنده هیچ اهمیتى ندارم؛ این را بدانند. هیچ ادعایى هم ندارم؛ هیچ دلبستگى‌اى هم به مسؤولیت و اقتدار ندارم.

البته مایه‌ى افتخار است براى هر کسى که بتواند به این مردم خدمت کند اما دلبستگى نیست؛ آن‌هایى که باید بدانند، مى‌دانند.

دل انسان غمگین مى‌شود و مى‌شکند به‌خاطر این‌که چرا کسانى که نان انقلاب را خوردند، نان اسلام را خوردند، نان امام زمان را خوردند، دم از امام زمان زدند، دم از ائمه‌ى معصومین زدند،

حالا طورى مشى کنند که اسرائیل و امریکا و سیا و هرکسى که در هر گوشه‌ى دنیا با اسلام دشمن است، برایشان کف بزنند!

این، انسان را غصه‌دار مى‌کند.

 

جبهه دشمن، غیر از آن آدم غافلى است که خودى هم هست؛ منتها بیچاره دچار غفلت و اشتباه و فریب می‏شود؛

بر اثر حادثه‏‌اى، عقده و کینه‏اى پیدا مى‏کند و در مقابل نظام مى‏ایستد؛ در مقابل سخن حق مى‏ایستد؛ در مقابل امام و راه امام مى‏ایستد.

این، آن دشمن اصلى نیست؛ این یک آدم فریب خورده است؛ این یک آدم قابل ترحّم است!»

 

دشمن اصلى آن کسى است که پشت سر این قرار می‌‏گیرد، اما خودش را نشان نمی‌‏دهد.

 

در داخل کشور، خودش را نشان نمی‌‏دهد؛ در خارج کشور چرا؛ در جبهه جهانى، در جبهه بین المللى، به‏عنوان یک عضو وفادار سازمان جاسوسى سیاى امریکا، یا موساد صهیونیستها چرا.

کاملاً چهره او آشکار است؛ حرف هم مى‏زند، حقایق را هم مى‏گوید؛ انگیزه‏هایى را هم که او براى مبارزه با اسلام و مسلمین دارد، بیان مى‏کند؛ اما آن دنباله او که داخل کشور است، خود را دمِ چکِ اقتدار حکومت قرار نمى‏دهد.

مى‏داند که این حکومت، حکومت مقتدرى است؛ حکومتى است که متّکى به آراءِ مردم است؛ متّکى به محبّت مردم است؛ متّکى به ایمان مردم است


از این حکومت می‌‌‏ترسند و خودشان را جلوه نمی‌‌‏دهند؛ حرفشان را با یک واسطه، با دو واسطه، با سه واسطه، از زبان آدمهاى غافل می‌‏زنند.

 

یک وقت می‌‏بینید طرف یک روحانى است، اما غافل و فریب خورده و بى‏خبر؛

یا یک دانشجوست، اما اسیر احساسات شده و نیندیشیده؛

یا یک فرد معمولىِ حتّى انقلابى است، اما زمان را نشناخته، دشمن را نشناخته،

یا احیاناً دچار عقده و کینه‌اى شده است. حرف از زبان این فرد خارج می‌‏شود؛ اما این بیچاره حرف خودش نیست؛ حرف دشمن است! دشمن ما آن کسى است که:

 

«قد بدت البغضاء من افواههم و ما تخفى صدورهم اکبر»


دشمن
ما آن کسى است که براى این انقلاب، نه فقط دل نسوزانده است، بلکه حتّى در مقابل این انقلاب، در برهه‏‌هایى از زمان شاید ایستاده است.

 بعضیشان در مقابل انقلاب در زمان رژیم پهلوى ایستادند؛ بعضیشان بعد از آن که نظام اسلامى بر سرِکار آمد، خرابکارى کردند؛ بعضیشان مدتى را ترسیدند، کنار رفتند و خود را مخفى کردند؛ بعد که حالا فرصتى برایشان پیش آمده، از لاک خود بیرون خزیده‌اند!

خیال مى‏کنند که فرصتى هست.

 

«بشارت‌هاى الهى این‌قدر زیاد است که هر غمى را از دل پاک مى‌کند ...

نباید خیال کرد که اگر چهار نفر آدمى که سابقه‌ى انقلابى دارند، از کاروان انقلاب کنار رفتند، پس انقلاب غریب ماند. نه آقا

 همه‌ى انقلاب‌ها، همه‌ى فکرها، همه‌ى جریان‌هاى گوناگون اجتماعى، هم ریزش دارند، هم رویش دارند؛ ریزش در کنار رویش.»


آن کسانى ‌که در دوران غربت اسلام و غربت على، از امیرالمؤمنین دفاع کردند، چه کسانى بودند؟

این‌ها سابقه‌داران اسلام نبودند. سابقه‌داران اسلام، جناب طلحه و جناب زبیر و جناب سعدبن‌ابى وقاص و امثال این‌ها بودند.

بعضى از این‌ها على را تنها گذاشتند؛

بعضى از این‌ها در مقابل على ایستادند. این‌ها ریزش‌ها بودند.


رویش، عبدالله‌ بن ‌عباس است؛ محمد بن ‌أبى‌بکر است؛ مالک اشتر است؛ میثم تمار است.

این‌ها رویش‌هاى جدیدند. این‌ها که در زمان پیامبر نبودند؛ این‌ها در همان دوران غربت اسلام روییدند؛ این‌ها نهال‌هاى تازه‌اند.

شما ببینید یک مالک اشتر در همه‌ى تاریخ اسلام چقدر مؤثر است.


...وقتى به امیرالمؤمنین شمشیر زبیر را دادند، گریه کرد. همان‌طور که گفتم، غصه دارد.

غصه دارد کسانى ریزش پیدا کنند که یک روز پاى سفره‌ى انقلاب، پاى سفره‌ى امام زمان، پاى سفره‌ى اسلام و قرآن نشستند و نان و نمک اسلام را خوردند؛

اما در کنار آن ریزش‌ها، مالک اشترها هستند؛ عبدالله‌ بن ‌عباس‌ها هستند.

 

 امیرالمؤمنین هرجا در میدان‌هاى جنگ احتیاج به زبان داشت، عبدالله ‌بن ‌عباس مى‌رفت امیرالمؤمنین را یارى مى‌کرد.

هرجا احتیاج به شمشیر داشت، مالک اشتر بود.

مثل مالک اشتر،مثل عبدالله ‌بن ‌عباس،

مثل محمدبن أبى‌بکر مثل این رجال- نه یکى، نه ده نفر، نه هزار نفر که هزاران نفر بودند.

 

...

این‌طور نیست که شما خیال کنید حالا چهار نفر آدمى که از راه برگشتند و نیرویشان تمام شد،معنایش این است که نیروى این گردونه‌ى عظیم تمام شده است. نه آقا؛

بعضی‌ها در بین راه قوه‌شان تمام مى‌شود. بله؛ ضعیف‌ترها وسط راه آذوقه‌شان تمام مى‌شود.

یک نفر از مشهد حرکت کرده بود که با کاروانى به کربلا برود. به خواجه أباصلت که رسیدند- کسانى که به مشهد رفته‌اند، مى‌دانند که خواجه أباصلت کجاست- گفت ما که خرجی‌مان تمام شد! بعضی‌ها خرجی‌شان در خواجه أباصلت تمام مى‌شود؛ بعضی‌ها خرجی‌شان بین راه تمام مى‌شود؛ بعضی‌ها دو سه کیلومتر مى‌آیند، بعد خرجی‌شان تمام مى‌شود. این همان ارتجاع و برگشتن است.

 

این افتخار نیست؛ این ننگ است؛ این بریدن است؛ این از راه ماندن است اما:

 "ألم تر کیف ضرب الله مثلاً کلمة طیبة کشجرة طیبة أصلها ثابت و فرعها فی السماء"؛

 ریشه مستحکم است و شاخه‌ها روزبه‌روز همین‌طور زیادتر مى‌شود:

"تؤتى اکلها کل حین بإذن ربها"؛

رویش جدید هست. جا دارد که درباره‌ى این ریزش‌ها و رویش‌ها، از دیدگاه جامعه‌شناختى و روان‌شناختى و تاریخى، کار و بحث کنند.»»»

 

...

یاد توصیه مهم فیلسوف عارف و علامه شهیر جهان تشیع استاد حسن زاده آملی می افتم که فرمودند:

گوش تان به حرف های آقای خامنه ای باشد که گوش ایشان با امام زمان عج است.

پ ن :

می گویند حج امسال همه سراغش را می گیرند،خوش به حال آنهایی که امسال عرفات انتظارشان با وصال به پایان می رسد...

خرم آن لحظه که مشتاق به یاری برسد

آرزومند نگاری به نگاری برسد

و فرج نزدیک است...

تا دیر نشده فکری به حال خودمان بکنیم

همه عزت مال خداست

یا علی


نوشته شده در شنبه 88/8/30ساعت 1:7 صبح توسط دل سپرده نظرات ( ) | |